انگزنی
این واژه در سیاق مباحث جامعهشناختی یا جرمشناختی، معمولاً باید به مثابهاشاره به مجموعه اندیشههای معینی دربارهی فعل و انفعال میان زبان و خود در شکلگیری هویت، خصوصاً هویت کجرو، تفسیر شود. این را هم باید گفت که
نویسنده: پلراک
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
Labeling
این واژه در سیاق مباحث جامعهشناختی یا جرمشناختی، معمولاً باید به مثابهاشاره به مجموعه اندیشههای معینی دربارهی فعل و انفعال میان زبان و خود در شکلگیری هویت، خصوصاً هویت کجرو، تفسیر شود. این را هم باید گفت که شاخصترین نظریهپردازان «انگزنی» علاقهای بهاین واژه ندارند و آن را به سادهانگاریهای منتقدان خود نسبت میدهند.
نظریهی انگزنی را میتوان شاخهای از مکاتب جامعهشناختی تعاملگرایی نمادین و پدیدارشناسی به شمار آورد که در 1938 با جرم و اجتماع تاننباوم (Tannenbaum, 1938)، در 1951 با آسیبشناسی اجتماعی لمرت (Lemert, 1951) و مهمتر از همه در 1963 با غریبههای هوارد بکر (Becker, 1963) وارد تحلیلهای کجروی وکنترل شدند. این نظریه برخاسته از اشتغال خاطر تعاملگرایان به مسئلهی «خویشتن» بود که از پاسخ فلسفی چارلز پیرس، جان دیویی، ویلیام جیمز و جرج هربرت مید (- پراگماتیسم) به هگل نشثت میگرفت.
تعاملگرایان معتقدند که خویشتن فرایندی انعکاسی در آگاهی است، تقسیم شدن سوبژکتیویته است به چند مرتبهی مرتبط با یکدیگر، بازگشت ذهن است به سوی خود به نحویکه در آنِ واحد هم مشاهدهگر و هم موضوع مشاهده میشود، هم «من فاعلی» ("I") و هم «من مفعولی» ("me"). خویشتن در عرصهی کردارها نیز ظاهر میشود. مردم دربارهی خودشان و فعالیتهایی که انجام میدهند حرف میزنند. آنها میتوانند وضعیت گذشتهی خود را به یاد آورند و مرورکنند؛ خود را در وضعیتهای تازهای تصورکنند؛ از نگرش دیگران به خود باخبر شوند و پاسخ و واکنش خود به دیگران را ارزیابی کنند و واکنشهای دیگران در مقابل این واکنشها را پیشبینی کنند. دیگران دربارهی آنها تعریفهایی خواهند داشت و «قراردادن خود در جای دیگران» فعالیتی ضروری است که به آنها دیدگاهی دربارهی هویت اجتماعیشان میدهد. مردم در جریان همین فرایند اجتماعی میشوند، خود را به کنش دیگران که تصورش میکنند پیوند میدهند و چشماندازهای دیگران را وارد چشمانداز خود میکنند. آنها با فرایندی که «اداهای مهم» نامیده شده، میتوانند هویتهای متعددی اخذ کنند که با یکدیگر در کنش متقابلاند و در طول زمان یکبهیک ظاهر میشوند؛ در فعل و انفعال انجام گرفتن تدریجی یک عمل آنها به طور متوالی به خودشان و دیگران تبدیل میشوند. به این ترتیب، خویشتن ضمایر دیگری را خلق میکند و توسط آنها خلق میشود؛ آنها در تعاون و همیاری با «دیگران مهم» برساخته میشوند، یعنی کسانی که به تعریف کیستی و چیستی فرد در هر زمان معینی کمک میکنند.
خویشتن شیئی نمادین است، و وسیلهی اصلی شیءشدن آن، زبان است. زبان تفکیک میکند، طبقهبندی میکند، تعمیم میدهد، بینام ونشان میکند، ثبت و ضبط میکند. زبان به کاربران زبان امکان میدهد که از سوبژکتیویتهی خویش فاصله بگیرند و آن را شبیه اشیاء کنند. زبان به همه امکان میدهد که نسبت به خود واکنش نشان دهند، همانطور که به دیگری واکنش نشان میدهند. منش خویشتن به وسیلهی زبان تثبیت میشود: به گفتهی پیرس «زبان من حاصل جمع خود من است». آدمی میتواند به تعداد نامها یا اوصاف نسبت به خود موضعی اتخاذ کند، و نامگذاری دوباره موجب دگرگونی خویشتن خواهد شد. کسی که مشروب مینوشد ممکن است دائمالخمر شود، و شخص لاغر ممکن است مبتلا به مرض بیاشتهایی، و شخص خوشخوراک ممکن است شکمباره شود. القاب و عناوین به خویشتن شکل میدهند، ولی دادن عنوان یا لقب به تنهایی شخص را مجبور به پذیرش آن نمیکند: شخص پیوسته در معرض رگبار القاب و عناوین هویتیای است که احزاب، انجمنها، مشاغل، منتقدان و دوستان به طرف او روانه میکنند، ولی او همهی آنها را اخذ نمیکند. نکتهی مهم حد و مرزها، معقولیت و امکانهای موجود برای منشهای در حال ظهور شخص و دیگران است؛ تغییرهایی که در منش فرد حاصل میشود میتواند بر دنیای اجتماعی او تأثیر کند؛ یا بر پیوستگی و رابطهی او با شخص یا گروهی که با دادن نام جدید موجب تغییر فرد شدهاند؛ و همچنین بر توانایی و ظرفیت فرد در مقاومت یا جرح و تعدیل خویشتن جدید تأثیر بگذارد.
سازمانیافتن خویشتن از جهت دیگری نیز زبان را منعکس میکند. تعاملگرایان گفت وگو را به عنوان مدل منطق تبیین خود پذیرفتهاند (- تحلیل گفتوگو). گفتوگو با رد و بدل کردن علایم و نشانههایی پیش میرود که زندگی اجتماعی را تسخیر، خلق و منظم میکنند؛ گفتوگو نیز بهاین علایم و نشانهها واکنش نشان میدهد؛ بر پایهی آنها بنا میشود؛ آنها را ترکیب میکند؛ و واقعیت نمادین جداگانهی خویش را میسازد. سخن افراد مختلف میتواند در طول زمان ترکیب شود و نوعی سرمایهی اجتماعی بسازد. گفتوگو میتواند به خود اشاره کند و به خود واکنش نشان دهد و به صورت انعکاسی خود را تأسیس کند. تعاملگرایی نیز به نوبهی خود، زندگی اجتماعی را به مثابه پدیدهای ترسیم میکند که به میانجی فرایندهای گفتوگویی تحقق مییابد، فرایندهایی که فعل و انفعال دارند و پیوسته درحال ظهورند. تعاملگرایی به بررسی تعامل در درون خویشتن، یعنی بین من فاعلی و من مفعولی میپردازد و این تعامل را به مثابه گفتوگو تحلیل میکند. شخص ممکن است خود را بازخواست کند، تحسین کند یا هم صحبت خویش شود همانطورکه با دیگران سخن میگوید.
مانند همهی گفتوگوهای دیگر، در اینجا نیز فرد به ندرت جواب کاملی دریافت میکند: شناخت از خویشتن ناقص و غیرمستقیم و وابسته به وضعیت است. خویشتن همیشه در حال کشف شدن است. فرد میکوشد با نگاه به اداها و سکنات خویش و واکنشهایی که دیگران در مقابل آنها دارند تعیین کند که کیست و چه میکند. خویشتن یک استنباط، و نوعی حدس و گمان است که بر پایهی حدس عجولانه و توصیف عملی خام و دست وپاشکستهای بنا میشود. و مانند هر استنباط دیگری، لازم نیست حتماً «درست»، «وفادار به اصل» یا جستوجوگرانه و دقیق باشد. درک فرد و دیگران از ضمیرش معمولاً بر مبنای مقولههایی است که بیشتر حاوی کاریکاتور و کلیشهاند تا جزئیات و ریزهکاریهای دقیق. من مفعولی نوعی شیءوارگی است که با دیگرانی که همان قدر شیءواره هستند، مواجه میشود و میآمیزد. رابطهی اجتماعی نمیتواند برخورد میان کسانی باشد که همهی خویشتن «حقیقی» خویش را برملا میکنند. رابطهی اجتماعی به میانجی تفسیرهای درحال تغییر و تعاملگری شکل میگیرد که نشاندهندهی دانش، علایق و اهداف شرکتکنندگان است. در اصل، مردم وقت کافی و کنجکاوی و دقت کافی برای کند وکاو عمیق در خواستهها، انگیزهها و سوابق خودشان و دیگران ندارند. معمولاً جزئیات به قدری ارائه میشود که برای حفظ و ادامهی تعامل کافی باشد. زندگی بر پایهی القاب و عناوین حاضر و آماده و خام و مبهم بنا میشود.
نظریهی انگزنی در واقع چیزی جز بسط همین مفهوم خویشتن به عرصهی قانونشکنی و کنترل اجتماعی نیست (- جرم وکجروی). کجروشدن فرایند دگرگونیای است که بر محور کسب القاب و عناوین، معناها، انگیزهها و دیدگاهها میگردد. این فرایند به میانجی زبان و هویتها و تفسیرهایی که زبان عرضه میکند، جریان مییابد. فرایند کجروشدن به یاری و گاهی به اجبار دیگرانِ مهمی پیش میرود که همهی محیطهایی را که کجروِ نوظهور در آنها رفت وآمد میکند، پرکردهاند. خلاصهی کلام اینکه کجروی با تعریفهای مورد توافقی که دربارهی مردم و رفتارها وجود دارد عمیقاً درهم تنیده است. واکنشهایی که در مقابل کجروی به عمل میآید، سازمان نمادین و هویت عمومی آن را تعیین میکند. بکر در قسمت اصلی بحث خویش (Becker, 1963) چنین میگوید:
گروههای اجتماعی با ساختن قواعدی که نقض آنها به معنی کجروی است، و با نسبت دادن این قواعد به اشخاصی معین و زدن انگ غریبه یا غیرخودی به آنها، کجروی را خلق میکنند. از این منظر، کجروی کیفیت عملی نیست که شخص مرتکب میشود، بلکه پیامد به کار بستن قواعد و مجازاتها از طرف دیگران در مورد فرد «متخلف» است. کجرو کسی است که انگ کجروی با موفقیت به او زده شده است؛ رفتار کجروانه رفتاری است که مردم چنین مینامندش.
چیزی که کجروی را به موردی خاص تبدیل میکند این است که کجروی منزلتی است به لحاظ اخلاقی بیارزش و اعتبار و همراه با اِعمال مجازاتهای واقعی یا تهدید به مجازات. نهادهای بزرگی به تعقیب، بازرسی، دستگیری و مجازات کجروی اختصاص دارند. کسانی که کجرو میشوند ممکن است برای گریز از مجازات در تبهکاری و گمراهی هرچه بیشتری غرق شوند.
اکثر کجروها با موفقیت از انظار و توجه همگانی میگریزند. اما حتی وقتی توجهی به آنها نمیشود یا با آنها مدارا میشود، آنها باز هم حدس و گمانهایی دربارهی معنا و اهمیت اعمال و هویت خویش خواهند داشت که آن را از سنخبندیهای گسترده و عمومی دربارهی کردار اخذ میکنند، و معناها را در ارتباط و داد و ستد با همقطارها، دوستان، اقوام و قربانیان صورتبندی میکنند. کجروی را به رفتار طراحی شدهای تشبیه کردهاند که در جریان تعامل شکل میگیرد.
وقتی کجروها موفق به گریز نمیشوند، انگزنی میتواند موجب دگرگونیهای عمدهای در هویت شود. دادگاهها، پلیس و زندانها انباشته از نمادهای نامطلوب است: به قول تاننباوم، آنها «شر را به نمایش میگذارند». علنی شدن کجروی ممکن است فرجام خوشی داشته باشد. دست کم، موجب نیاز به کنارآمدن یا همرنگ شدن با واکنش عمومی در قبال نقض قواعد خواهد شد، هر چند که این کنار آمدن میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد و همهی واکنشها به تشدید تضاد نمیانجامد. در واقع بعضی از انگها این تأثیرکنایهآمیز را دارند که عزّتنفس کجرو را حفظ میکنند: مادران ازدواج نکردهای که رینز (Rains, 1971) از آنها سخن میگفت تشویق میشدند که خود را زنان نجیب و شایستهای بدانند که مرتکب خطا شدهاند، و به نفع وامدهندگان است که وامگیرندگان خود را افراد درستکار و خوشحسابی بدانند. بعضی ازکجروها نادم و پشیمان میشوند یا نقش بیمار را میپذیرند که به طور موقت انگ کجروی را بیاعتبار میکند.
هویتهای مطرود نیز میتوانند خویشتن را تغییر دهند. معمولاً انگهای رسمی کجروی خوشایند کسی نیست و پذیرفته نمیشود؛ این انگها موجب شیءوارگی و «مقولهبندی مفرط» افراد میشود؛ خصوصیات یگانه و منحصر به فرد شخص یا پدیدهی مخدوش یا محو و جزئیات زاید و غیرضروری برجسته میشود. اشخاص ممکن است ایستادگی کنند و ترجیح دهند خود را با نامهای دیگری توصیف کنند؛ و کسب هویت کجرو غالباً به صورت تحمیلی و نمایشی انجام میگیرد و شامل چیزی است که هارولد گارفینکل «مراسم تنزل منزلت» مینامید که به تعریف مجدد و اجباری خویشتن منجر میشود. کجروی در چنین محیطهای نمایشیای پررنگتر هم میشود، چون مرکزیت نمادین پیدا میکند و با مبالغه در نفی و تقبیح آن، «منزلت اصلی» شخص میشود و او را از دسترسی به خویشتنهای دیگر و نقشهای دیگر باز میدارد.
بسیاری از ویژگیهای کجرو را شاید واقعاً بتوان با شکل و محتوای فرایند انگزدن تبیین کرد. از همینرو، شور (Schur, 1971) این استدلال را مطرح میکرد که هویت مصرفکنندگان مواد مخدر به همان اندازه که با کنترلهای اجتماعی شکل میگیرد، توسط کیفیات و ویژگیهای «درونی و ذاتی» خود مواد غیرمجاز نیز شکل میگیرد؛ گافمن (Goffman, 1961) دیوانگی را نقشی میدانست که تعریف آن در استراتژیهای مدیریت تیمارستانها ارائه میشود؛ و اسکات (Scott, 1969) کوری را عجز آموختهشده قلمداد میکرد. توصیفکردن ویژگیهای کجرو و عمل کجروانه به تنهایی کفایت نمیکند؛ تعاملگرایان معتقدند که اجزاء و عناصر نمادین و پیامدهای تجربهی کجروی نیز باید مورد توجه قرارگیرد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}